ناتمام




Thursday, October 09, 2003
 
اينجا ديگه رسماْ تعطيله. ميتونين مطمئن باشين ديگه يک کلمه هم اينجا نوشته نميشه! حداقل تا ۴-۵ سال ! کامنت ها رو هم بر ميدارم که نياين دعوا که چرا رفتي! ربطي به تمام و ناتمام شدن و اين حرفها نداره اين دفعه! احتمالاْ اون نيمه مرده ديگه نيمه مرد نيست . يک سال ! دوستش داشتم که تا حالا نوشتم. هنوز هم دوستش دارم. ولي تاريخ انقضاش يک سال بود. موفق باشين



 
از فردا شروع ميکنم.
از ديروز شروع کردم.




Wednesday, October 08, 2003
 
دیگه از خودت که کمتر نیستی که!!!




Monday, October 06, 2003
 
۱۴ مهر ۱۳۸۲
۱۴ مهر ۱۳۸۲
۱۴ مهر ۱۳۸۲
ميگذره. ميگذره . ميگذره.
کاشکي گذشت زمان نسبي نبود. يعني موقعهايي که خوش بودي اونقدر سريع نميگذشت و موقعهايي که نبودي اينقدر کند.
نفس بکش! يالا! سريعتر! بيشتر! وقتي به جايي رسيدي که ديگه بهت فرصتي نميدن ، نگي نگفتي .
الان داري به اندازه يه انسان از اکسيژن دنيا استفاده ميکني. کم نيست؟ زياد چطور؟
هيچوقت نتونستم قضيه عادل بودن بودن خدا رو اونطور که بايد باور کنم. هيچوقت. وقتهايي که به بهانه رحيميتش يا علمش عدلش رو ماسمالي ميکنه رو دوست ندارم. شايد مزه زندگي باشه همين کاراش!
چرا بعضي موقعها اونقدر نامرد ميشيم که سر خودمون هم کلاه ميذاريم؟



 
آرشيو ماهانه

 
ناتمام